سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدای سبحان آدم را در خانه ای سکونت داد که وسائل زندگی اش فراوان [امام علی علیه السلام]

وبلاگ گروهی شیعه شناسی


مسئله دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در متون اولیه شیعه اثنی عشریه
مهمترین دلیل نویسنده مقاله براصیل نبودن اندیشه دوازده امام و غیبت امام دوازدهم در نظام فکری امامیه، دست نیافتن ایشان به احادیثی در این زمینه در منابع اولیه شیعی اثنی عشری است. با مطالعه متونی که مورد مراجعه مؤلف مقاله بوده و نیز چند متن دیگر از اواخر قرن سوم  هجری، ظاهراً می‌توان به نتایجی غیر از آنچه مؤلف بدان دست یافته رسید. قدیمی‌ترین متن (و یا متون) بازمانده از اثنی عشریه 19 ، شانزده اصل از اصول اربعمائه20 و نیز گزیده‌ای از جامع بزنطی است که ابن ادریس حلّی (متوفی 598 ق ) به همراه گزیده‌ای از بیست کتاب دیگر، در پایان کتاب معروف خود السرائر، تحت عنوان « النوادر» با «مستطرفات السرائر» گنجانده است.21 از احادیث موجود در این اصول، کولبرگ به عنوان شاهدی بر قطعی نبودن اعتقاد به دوازده امام و نیز معلوم نبودن نام آنها بویژه آخرین امام، تنها به دو حدیث استناد کرده است؛ یکی حدیثی در اصل ابو سعید عبادالعصفوری درباره  یازده نقیب که پس از پیامبر می‌آیند و آخرین آنها زمین را از عدل و داد پر می‌کند 22 ، و دیگری  حدیثی در کتاب محمد بن المثنی الحضرمی، به این مضمون که بعد از پیامبر، هفت امام مفترض الطاعه وجود دارد و آخرین آنها « قائم» است و بعد از او یازده مهدی از فرزندان حسین خواهد آمد.23
مطالب مربوط به بحث ما در این اصول را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته‌ای از احادیث که متضمن مطالبی خلاف مبانی شناخته شده و پذیرفته شده اثنی عشریه است و در واقع مؤید نظریه کولبرگ می‌باشد. در این دسته، غیر از دو حدیث مورد استناد کولبرگ ، می‌توان به حدیثی دیگر داّل بر یازده ستاره از اهل بیت پیامبر ، بدون اشاره به غیبت و قیام آخرین آنها (الاصول السته عشر فی الاصول الاولیه ، 1405، ص 16 ) اشاره کرد.
دسته دوم شامل احادیثی است که بدون اشاره به تعداد امامان و نام آنها- لااقل نام أخرین امام- و نیز بدون اشاره مستقیم به مسئله غیبت، به قائم آل محمد (قائمنا) و یا مردی از اهل البیت و خروج او و کارهایی که پس از خروج انجام خواهد داد(الاصول السته عشر، 1405، صص 6،63 و71) پرداخته است. موضوع غیبت در این احادیث به طور مستقیم مطرح نشده، اما در حدیث جابر از امام باقر(ع)درباره انتظار قائم و اهمیت آن (الاصول السته عشر. 1405، ص 71)«انتظار قائم» به طور  غیر مستقیم دلالت بر غیبت نیز دارد . همچنین در حدیثی که گزیده جامع بزنطی آمده، در  «عوزه» ای که امام باقر به یونس بن ظبیان می‌آموزد، بدون اشاره صریح به تعداد ائمه و نام آنها، در بیانی  مجمل چنین می‌خوانیم: «... و اعوذبالائمه و سمّی ]و در نسخه‌ای دیگر یسمی[ واحداً فواحداً ... 24 
دسته سوم از این احادیث ، بدون ذکر نام ائمه، به صراحت دلالت بر تعداد امامان دارد. مانند حدیثی در همان اصل ابی سعید عباد‌العصفوری: « عباد عن عمرو عن  ابی حمزه قال سمعت علی بن الحسین(ع)  یقول ان الله خلق محمداً و علیاً وأحد عشر من ولده من نور عظمته ... »25 و باز هم درهمان اصل :« عباد عن عمرو عن ابی الجارود عن ابی جعفر (ع) قال : قال رسول الله (ص) انّی وأحد عشر من ولدی و انت یا علی زر الارض اعنی اوتادها ... فاذا ذهب الاحد عشر من ولدی ساخت الارض باهلها و لم ینظروا ( الاصول السته عشر، 1405، ص 16) یا قرینه‌ای که در این حدیث وجود دارد می‌توان احادیث در بردارنده اطلاعاتی درباره یازده نقیب و جانشین پیامبر را هم این گونه توجیه کرد که : مراد پیامبر یازده جانشین غیر از علی است، به ویژه که پیامبر در آنها از یازده نقیب از فرزندان خود سخن گفته: « من ولدی احد عشر نقیباً نجیباً محدثون مفهمون آخر هم القائم (الاصول السته عشر، 1405 ، ص 15) و « نجوم من اهل بیتی من ولدی احد عشر نجماً (الاصول السته عشر1405، ص 16) و می‌دانیم که علی (ع) فرزند پیامبر نبود. 26  گفتنی است مؤلف در مورد حدیث
محمد بن مثنی، توجیهی را به نقل از علمای شیعه بیان کرده است. 27 شیخ حرّ عاملی نیز برخی از احادیث ابن اصول را بر تقیه حمل کرده است. (الاصول السته عشر، 1405 ، ص 170).
کتاب المحاسن احمد بن محمد برقی (متوفی 274 ق یا 280 ق) به عنوان شاهدی دیگر مورد استناد مؤلف قرار گرفته است. این گفته مؤلف که در کتاب محاسن، هیچ حدیثی تعداد ائمه و غیبت دوازدهمین آنها را روشن نمی‌کند درست است. البته در بخشهای مختلف این کتاب 28 ، حداقل هشت حدیث درباره «قائم» و «فضیلت انتظار او» وجود دارد (برقی ، بی تا،(المحاسن)، صص 145 – 149 ،173-174 ، 320 و 339 -340) که می‌تواند به طور غیر مستقیم تأیید کننده نظریه اثنی عشریه باشد. هر چند واژه قائم می‌تواند بر هر امامی اطلاق شود، 29  برخی از این احادیث به آسانی بیشتری بر قائم موعود قابل صدق است(برقی، بی‌تا،(المحاسن) ، صص 339-340 ) غیر از حدیث مورد استناد مؤلف (برقی، بی‌تا، (المحاسن) ، صص 332-333) در حدیثی دیگر عمربن مسلم، از امام صادق (ع) می‌خواهد که « ائمه الحق من آل محمد» را نام ببرد و امام صادق (ع) در پاسخ، تنها نام علی (ع) ، حسن، حسین، علی بن حسین و محمد بن علی (امام پنجم) را می‌برد و سپس با بیان مجمل «هذا الامر یجری لآخرنا کما یجری لاولنا» از ادامه اسامی و حتی از اعتراف به امامت خود سرباز می‌زند. (برقی، بی تا، ( المحاسن)، صص 288-289).
برقی در کتاب دیگر خود معروف به رجال30 ، اصحاب پیامبر و سپس علی (ع)  تا امام حجه بن الحسن را نام برده و معرفی کرده است، این کتاب بروشنی دلالت بر اعتقاد به دوازده امام دارد.
در کتاب الغارات(یا الاستنفار و الغارات) ابن هلال الثقفی (متوفی 283 ق) ، نیز تنها در یک جا از مردی از اهل بیت و فرزند بهترین کنیزها (ابن خیره الاماء)31 ذکری به میان آمده است که فتنه‌ها را چون جدا کردن پوست از گوشت، از هم جدا و خاموش می‌کند (یفرّج الفتن ... کتفریج الادیم) 32 در این کتاب نیز تعداد امامان و نام آنها ذکر نشده است.
مأخذ شیعی دیگر در اواخر قرن سوم بصائر الدرجات تألیف محمد بن حسن صفار قمی ( متوفی 290 ق) است که کولبرگ درباره آن چنین قضاوت کرده است: و «... هیچ حدیثی درباره غیبت یا دوازده امام ذکر نکرده است » ( کولبرگ(متن انگلیسی) 1976م.، ص 523)  با مطالعه کتاب، به این احادیث برمی‌خوریم: حداقل سه حدیث درباره مهدی و اوصیاء بعد از پیامبر (صفار قمی، 1404، صص 70و 106)هشت حدیث درباره قائم ( صفار قمی، 1404 ، صص 152، 199،  259، 262، 336،356 ،478 ) دو حدیث درباره خروج مردی از اهل بیت، قبل از  به پایان رسیدن دنیا که مانند داود حکم(قضاوت) خواهد  کرد (صفار قمی، 1404، ص 258) ؛ یک حدیث که طبق آن ، دوازده عالم  در جهان وجود دارد و هر یک از امامان که از دنیا می‌رونددر یکی از آنها سکنا می‌گزیند و آخرین آنها (امامان) قائم است که در همین عالم که ما در آن زندگی می‌کنیم خواهد بود (... حتی یکون آخر  هم القائم فی عالمنا الذی نحن ساکنوه) ( صفار قمی، 1404، صص 404-405) . این حدیث ضمن  دلالت بر تعداد امامان ، به قائم بودن آخرین آنها نیز اشاره دارد . حدیثس دیگر در این کتاب به صراحت و روشنی تعداد ائمه را بیان می‌کند؛ زراره از امام باقر (ع) نقل می‌کند که دوازده امام از آل محمد تمامی محدّث هستند.33
قرب الاسناد، تألیف ابوالعباس عبدالله بن جعفر الحمیری القمی (زنده به سال 300ق) از دیگر منابع متقدم است که مورد اشاره مؤلف قرار نگرفته است. این موضوع در این کتاب نیز به شکلهای مختلف منعکس شده است. براساس یک حدیث که البته در سلسله روات آن، عبدالله بن  میمون القداح نیز وجود دارد، خداوند از اهل بیت (در واقع تیره بنی هاشم) هفت نفر (با احتساب پیامبر) را آفریده که مانند آنها را خلق نکرده است . ( الحمیری، بی‌تا ، ص 14) و در حدیثی دیگر ، امام صادق(ع) امامان را از امیرالمؤمنین تا خودش نام می‌برد و درباره نام و تعداد بقیه آنها سکوت می‌نماید (الحمیری، بی تا، ص 30) . و در حدیثی دیگر در بیانی مجمل گفته شده است که نام امامان معلوم است: « ... ماهو الاّ عهد من رسول الله صلّی الله علیه و آله رجل فرجل مسمی» ( الحمیری ، بی‌تا، ص 154) این بیان مبهم در جایی دیگر از قول امام محمد باقر (ع) به چشم می‌خورد: «لا‌یستکمل  عبدالایمان حتی یعرف انه یجری لاخرهم ما یجری لاولهم فی الحجه و الحلال و الحرام» ( الحمیری، بی‌تا ، ص 60) . در حدیثی دیگر به مردی از اهل البیت اشاره شده است که پیش از پایان یافتن دنیا برانگیخته خواهد شد و به کتاب خدا عمل خواهد کرد: «... ان الدنیا لاتذهب حتی یبعث الله منا اهل البیت رجلا یعمل بکتاب الله عزّوجلّ» ( الحمیری، بی تا ، ص 153 و حداقل در پنج مورد دیگر قیام قائم و علامتهای قبل از قیام او و انتظار فرج مورد اشاره قرار گرفته است (الحمیری، بی تا، صص 163، 165،168و173) . به نظر می‌رسد این کتاب بهتر از کتاب المحاسن برقی ( متوفی 274 ق یا 280 ق) می‌توانست مورد استناد مؤلف قرار گیرد)
در تفسیر فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی ( متوفی اواخر قرن سوم یا اوایل قرن چهارم)34        ( معروف به تفسیر فرات الکوفی) ، نیز جدا از دهها حدیث درباره اهل البیت ( کوفی 1410، صص 629-672) حدود بیست حدیث فقط به «مهدی» و «قائم» وجود دارد ( کوفی 1410 ، صص 657-658) ظاهراً در این کتاب نیز تعداد ائمه به صراحت ذکر نشده است.
نخستین کتاب تألیف شده در قرن چهارم، تفسیر علی بن ابراهیم قمی (متــوفــی 307 ق)
است که به اعتراف مصنف، تعداد و نام امامان در آن بروشنی بیــان شده است (کولبــرگ
(متن انگلیسی)، 1976م.، ص 523).
در مقام جمعبندی باید گفت همان گونه که ملاحظه شد، هر چند در متون باقیمانده شیعی از اواخر قرن سوّم احادیث مربوط به امامان دوازده‌گانه و غیبت آخرین آنها به گستردگی ، روشنی و انسجام متون قرن چهارم و پنجم نیست. این موضوع در این متون مطلقاً مسکوت هم نمانده است، زیرا اولاً تعداد ائمه در اصول باقیمانده و در بصائر الدرجات و ... ذکر شده و ثانیاً مسئله قائم – و به طور  تلویحی غیبت او – بکرّات مورد تأکید قرار گرفته است. از نظر نباید دور داشت که قسمت عمده منابع  شیعی قرن سوم و حتی دوم و اول – معروف به اصول اربعمائه – به دست ما نرسیده است و افرادی مانند کلینی ( متوفی 329 ق) کتاب خود را به استناد این اصول که در اختیار آنها بوده، تألیف کرده‌اند (غفاری، 1369، صص 238-239). همچنین نام کتابهایی درباره غیبت تألیف یافته در قرن سوم در فهرستهایی مانند الذریعه ( طهرانی، بی تا ، ج 16، صص 74-84) به چشم می‌خورد که اکنون در اختیار  ما نیست . ( در بخشهای بعدی، در این زمینه‌ها بیشتر سخن خواهیم گفت.)

پی نوشت‏ها



::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 2:3 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 34
بازدید دیروز: 20
کل بازدید :49373
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : [46]
نویسندگان وبلاگ :
رضی جرگانی (@)[18]

محمود سرافراز (@)[5]


این وبلاگ متعلق به گروهی از دانش پژوهان شیعه شناسی است که درباره شیعه در حول مباحث تاریخی عقیدتی و ... مطالبی را خواهد داشت
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<